یا وصل تو را نشانه بایستی


یا وصل تو را نشانه بایستی

یا وصل تو را نشانه بایستی


یا وصل تو را نشانه بایستی

یا وصل تو را نشانه بایستی


یا وصل تو را نشانه بایستی

یا وصل تو را نشانه بایستی


یا درد مرا کرانه بایستی

یا درد مرا کرانه بایستی
یا درد مرا کرانه بایستی
یا درد مرا کرانه بایستی
یا درد مرا کرانه بایستی
یا درد مرا کرانه بایستی
یا درد مرا کرانه بایستی
می سوزم ازین غم و نمی بیند
می سوزم ازین غم و نمی بیند
می سوزم ازین غم و نمی بیند
می سوزم ازین غم و نمی بیند
می سوزم ازین غم و نمی بیند
می سوزم ازین غم و نمی بیند
می سوزم ازین غم و نمی بیند
این آتش را زبانه بایستی
این آتش را زبانه بایستی
این آتش را زبانه بایستی
این آتش را زبانه بایستی
این آتش را زبانه بایستی
این آتش را زبانه بایستی
این آتش را زبانه بایستی
گفتی به طلب رسی به کوی ما
گفتی به طلب رسی به کوی ما
گفتی به طلب رسی به کوی ما
گفتی به طلب رسی به کوی ما
گفتی به طلب رسی به کوی ما
گفتی به طلب رسی به کوی ما
گفتی به طلب رسی به کوی ما
خود کوی تو را نشانه بایستی
خود کوی تو را نشانه بایستی
خود کوی تو را نشانه بایستی
خود کوی تو را نشانه بایستی
خود کوی تو را نشانه بایستی
خود کوی تو را نشانه بایستی
خود کوی تو را نشانه بایستی
تا دل به وصال تو رسد روزی
تا دل به وصال تو رسد روزی
تا دل به وصال تو رسد روزی
تا دل به وصال تو رسد روزی
تا دل به وصال تو رسد روزی
تا دل به وصال تو رسد روزی
تا دل به وصال تو رسد روزی
در عهدهٔ آن زمانه بایستی
در عهدهٔ آن زمانه بایستی
در عهدهٔ آن زمانه بایستی
در عهدهٔ آن زمانه بایستی
در عهدهٔ آن زمانه بایستی
در عهدهٔ آن زمانه بایستی
در عهدهٔ آن زمانه بایستی
خود را سگ کوی تو گمان بردم
خود را سگ کوی تو گمان بردم
خود را سگ کوی تو گمان بردم
خود را سگ کوی تو گمان بردم
خود را سگ کوی تو گمان بردم
خود را سگ کوی تو گمان بردم
خود را سگ کوی تو گمان بردم
این قدر گمان خطا نه بایستی
این قدر گمان خطا نه بایستی
این قدر گمان خطا نه بایستی
این قدر گمان خطا نه بایستی
این قدر گمان خطا نه بایستی
این قدر گمان خطا نه بایستی
این قدر گمان خطا نه بایستی
محروم ز آستانه ات هستم
محروم ز آستانه ات هستم
محروم ز آستانه ات هستم
محروم ز آستانه ات هستم
محروم ز آستانه ات هستم
محروم ز آستانه ات هستم
محروم ز آستانه ات هستم
سگ محرم آستانه بایستی
سگ محرم آستانه بایستی
سگ محرم آستانه بایستی
سگ محرم آستانه بایستی
سگ محرم آستانه بایستی
سگ محرم آستانه بایستی
سگ محرم آستانه بایستی
بر هیچم هر زمان بیازاری
بر هیچم هر زمان بیازاری
بر هیچم هر زمان بیازاری
بر هیچم هر زمان بیازاری
بر هیچم هر زمان بیازاری
بر هیچم هر زمان بیازاری
بر هیچم هر زمان بیازاری
آزار تو را بهانه بایستی
آزار تو را بهانه بایستی
آزار تو را بهانه بایستی
آزار تو را بهانه بایستی
آزار تو را بهانه بایستی
آزار تو را بهانه بایستی
آزار تو را بهانه بایستی
گر دهر، دو روی و بخت ده رنگ است
گر دهر، دو روی و بخت ده رنگ است
گر دهر، دو روی و بخت ده رنگ است
گر دهر، دو روی و بخت ده رنگ است
گر دهر، دو روی و بخت ده رنگ است
گر دهر، دو روی و بخت ده رنگ است
گر دهر، دو روی و بخت ده رنگ است
باری دل تو یگانه بایستی
باری دل تو یگانه بایستی
باری دل تو یگانه بایستی
باری دل تو یگانه بایستی
باری دل تو یگانه بایستی
باری دل تو یگانه بایستی
باری دل تو یگانه بایستی
آوخ همه نقب بر خراب آمد
آوخ همه نقب بر خراب آمد
آوخ همه نقب بر خراب آمد
آوخ همه نقب بر خراب آمد
آوخ همه نقب بر خراب آمد
آوخ همه نقب بر خراب آمد
آوخ همه نقب بر خراب آمد
یک نقب به گنج خانه بایستی
یک نقب به گنج خانه بایستی
یک نقب به گنج خانه بایستی
یک نقب به گنج خانه بایستی
یک نقب به گنج خانه بایستی
یک نقب به گنج خانه بایستی
یک نقب به گنج خانه بایستی
بر ابلق آسمان ز زلف تو
بر ابلق آسمان ز زلف تو
بر ابلق آسمان ز زلف تو
بر ابلق آسمان ز زلف تو
بر ابلق آسمان ز زلف تو
بر ابلق آسمان ز زلف تو
بر ابلق آسمان ز زلف تو
شیب سر تازیانه بایستی
شیب سر تازیانه بایستی
شیب سر تازیانه بایستی
شیب سر تازیانه بایستی
شیب سر تازیانه بایستی
شیب سر تازیانه بایستی
شیب سر تازیانه بایستی
در زلف تو ز آبنوس روز و شب
در زلف تو ز آبنوس روز و شب
در زلف تو ز آبنوس روز و شب
در زلف تو ز آبنوس روز و شب
در زلف تو ز آبنوس روز و شب
در زلف تو ز آبنوس روز و شب
در زلف تو ز آبنوس روز و شب
از دست مشاطه شانه بایستی
از دست مشاطه شانه بایستی
از دست مشاطه شانه بایستی
از دست مشاطه شانه بایستی
از دست مشاطه شانه بایستی
از دست مشاطه شانه بایستی
از دست مشاطه شانه بایستی
در دانهٔ دل نماند مغز آوخ
در دانهٔ دل نماند مغز آوخ
در دانهٔ دل نماند مغز آوخ
در دانهٔ دل نماند مغز آوخ
در دانهٔ دل نماند مغز آوخ
در دانهٔ دل نماند مغز آوخ
در دانهٔ دل نماند مغز آوخ
در خوشهٔ عمر دانه بایستی
در خوشهٔ عمر دانه بایستی
در خوشهٔ عمر دانه بایستی
در خوشهٔ عمر دانه بایستی
در خوشهٔ عمر دانه بایستی
در خوشهٔ عمر دانه بایستی
در خوشهٔ عمر دانه بایستی
خاقانی فسانه شد عشقت
خاقانی فسانه شد عشقت
خاقانی فسانه شد عشقت
خاقانی فسانه شد عشقت
خاقانی فسانه شد عشقت
خاقانی فسانه شد عشقت
خاقانی فسانه شد عشقت
در دست تو این فسانه بایستی
در دست تو این فسانه بایستی
در دست تو این فسانه بایستی
در دست تو این فسانه بایستی
در دست تو این فسانه بایستی
در دست تو این فسانه بایستی
در دست تو این فسانه بایستی